امروز تاسوعای حسینی است، روزی است که لشگر شامیان خاندان امام حسین علیهالسلام را در محاصره قرار دادند، آب را بر آنها بستند و جشن و پای کوبی کردند، روزی است که شمر با نامه عبیداللهبنزیاد به کربلا رسید و به عمر سعد گفت: اگر حاضر به جنگ نیستی، فرماندهی جنگ را به من بسپار تا کار حسین و یارانش را تمام کنم. روزی است که شمر برای حضرت عباس علیهالسلام و برادرانش اماننامه آورد تا آنها از یاری حسین علیهالسلام دست بردارند و حضرت عباس در جواب فرمودند: دستت بریده باد! چه امان زشت و پلیدی برای ما آوردهای؟ ای دشمن خدا! آیا می گویی دست از یاری برادر خود، حسین، فرزند فاطمه برداریم و اطاعت یزید و فرزندان فرومایگان را به عهده بگیریم؟ و روزی است که یاران ابا عبدالله الحسین علیه السلام با امام عصر خود پیمان دوباره بستند و تابه سحرگاه به مناجات ودعا پرداختند.
حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام درباره روز تاسوعا میفرمایند: تاسوعا روزی است که امام حسین علیهالسلام و یارانش در کربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند. ابنمرجانه و ابنسعد از کثرت لشکر خود خوشحال شدند و امام حسین و یاران او را در آن روز ضعیف شمردند و یقین کردند که برای حسین علیه السلام یاوری نخواهد آمد و اهل عراق، آن حضرت را کمک نخواهند کرد. پدرم به فدای آن حسینی که ضعیف شمرده شد و غریب بود!! «تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحُسَیْنَ وَ أَصْحَابَهُ وَ أَیْقَنُوا أَنَّهُ لَا یَأْتِی الْحُسَیْنَ نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدُّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفَ الْغَرِیبَ» [۱]
روز تاسوعا:
اما امروز روز نهم محرم است، یعنی روزی که به ذکر فضایل و رشادتهای قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضلالعباس در واقعه کربلا پرداخته می شود. سیدابنطاووس وقایع روز تاسوعا را چنین نقل می کند:
هنگامی که نامه عبیداللهبنزیاد به عمربنسعد رسید. در آن نامه او را توبیخ نمود که جنگ را زودتر شروع کند و به پایان رساند وآن را به تاخیر نیندازد. سپس لشکر عمر سعد سوار بر اسبهای خود شدند و به سوی خیمههای حسین علیهالسلام پیشتاختند، وقتی که شمر نزدیک خیمهها رسید فریاد زد: کجا هستند عبیدالله و جعفر و عباس و عثمان، پسران خواهر من؟
حضرت امام حسین علیهالسلام به ابوالفضل العباس فرمودند: جواب شمر را هر چند که فاسق است، پاسخ بده، زیرا او دایی شماست.
حضرت عباس علیهالسلام از خیمه بیرون زدند و گفتند: چه میگویی؟
شمر گفت: ای خواهرزادههای من! شما در امان هستید و خود را با برادرتان حسین به کشتن ندهید و از امیرالمومنین یزید، اطاعت کنید.
ناگهان عباس بانگ برآورد: دستت بریده باد! چه امان زشت و پلیدی برای ما آوردهای، ای دشمن خدا! آیا میگویی دست از یاری خود، حسین، فرزند فاطمه برداریم و اطاعت یزید و فرزندان فرومایگان را به عهده بگیریم؟
شمر هنگامی که جواب کوبنده حضرت عباس علیهالسلام را شنید غضبناک به سوی سپاه خود بازگشت.
چون امام حسین علیهالسلام دیدند که سپاه ابن زیاد آماده جنگ می شوند و برای کار شتاب دارند و موعظه و نصیحت و هر عمل مفید دیگر در آنان اثر نمی کند، به برادرش حضرت عباس علیه السلام فرمودند: اگر می توانی، این سپاه را از جنگ در امروز منصرف کن که امشب را به نماز بپردازیم، زیرا خدا می داند که من نماز خواندن وتلاوت کتاب قرآن را دوست دارم.
روای می گوید: عباس علیهالسلام آمد و از آنان درخواست به تاخیر افتادن جنگ را نمود. عمربنسعد سکوت کرد و گویا مایل نبود که در جنگ تاخیری رخ دهد.
عمربن حجاج زبیدی رو به آنان گفت: به خدا قسم اگر درخواستکنندگان، از ترک و دیلم بودند و چنین درخواستی را داشتند، ما قبول میکردیم، چگونه نپذیریم درحالی که اینان خاندان رسول خداوند هستند؟
پس از آنکه جنگ به تاخیر افتاد امام حسین علیهالسلام درون خیمه روی زمین نشستند و اندکی به خواب رفتند و پس از لحظهای بیدار شدند و به حضرت زینب فرمودند: خواهر جان اینک جدم رسولخدا و پدرم علی و مادرم فاطمه و برادرم حسن را در خواب دیدم که به من میگفتند: ای حسین! فردا تو نیز به ما خواهی پیوست «یَا حُسَیْنُ! إِنَّکَ رَائِحٌ إِلَیْنَا عَنْ قَرِیبٍ» [۲]
شهادت سردار کربلا
در روز عاشورا هنگامی که همه یاران امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند، راوی نقل می کند که چون تشنگی بر حسین علیهالسلام سخت فشار آورد آن حضرت بالای شط فرات آمدند، در حالی که برادرشان حضرت عباس علیهالسلام هم در کنارشان بودند، چون سپاهیان ابنسعد این صحنه را دیدند به جنبش درآمدند و راه را بر آنها بستند، مردی از قبیله «بنیدارم» تیری به سوی امام حسین علیه السلام افکندند که تیر در کام شریفشان جای گرفت، حضرت تیر را بیرون آوردند و دست خود را زیر آن خون گرفتند تا لبریز شد و آن را به زمین ریختند و فرمودند: خداوندا! به تو شکایت می کنم از ستمهایی که این مردم با پسر پیامبرت مینمایند. پس از آنکه لشکریان، بین حضرت عباس و حضرت امام حسین علیهماسلام جدایی انداختند، دور حضرت عباس حلقه زدند و از هر طرف احاطه کردند تا اینکه ایشان را به شهادت رساندند.
و در آن هنگام بود که حضرت امام حسین علیه السلام سخت گریستند،
در این باره شاعر چه زیبا شعری را بیان می کند: سزاوارترین مردم برای گریستن، آن کسی است که حسین علیهالسلام در مصیبت او گریه می کند، ابوالفضل کسی است که برادر امام حسین است و به خاطر او درخون غلتیده است، آنکه هیچ چیز او را از یاری حسین علیه السلام جدا نکرد و درحالی که تشنه به آب رسید از آن آب ننوشید.
اَحَقُّ النّاسِ ان یبکی عَلَیه * فَتی أبکی الحُسینِ بِکربلاء
أَخوهُ وابن والدِهِ عَلی * أبوالفضلِ المُضرّجُ بالدّماءِ
وَمَن واساهُ لایثنیه خَوفٌ * وَجادلهُ علی عطش بماءِ. [۳]
امام صادق علیه السلام درباره عموی خود حضرت عباس علیهالسلام میفرمایند :عموی ما، عبّاس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ بود؛ همراه با امام حسین علیه السلام جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید. «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ و أبلی بَلاءً حَسَنا و مَضی شَهیدَا» [۴]
روابط عمومی حوزه علمیه خراسان
نظر شما